دوستان سلام دیدم یه یک هفته ایه که نبودم گفتم سعی کنم مطالبه خوبی رو بنویسم متنی رو که می خونید به زبانه عامیانه نوشته شده لطفاً کامل بخونید
به نامه خدای مهربون
زیر این طاق کبود یکی بود یکی نبود
مرغ عشقی خسته بود که دلش شکسته بود
اون اسیر یه قفس شب و روزش بی نفس
همه ی آرزوهاش پر کشیدن بود و بس
تا یه روز یه شاپرک چشش افتاد به قفس
نگاشو گوشه ای دوخت دل اون بد جوری سوخت
زود پرید روی درخت تو قفس سرک کشید
تو چشه مرغ اسیر غم دلتنگی رو دید
دیگه طاقت نیاورد رفت توی قفس نشست
تا که از حرفای مرغ شاپرک دلش شکست
شاپرک دلش گرفت وقتی اشک اونو دید
با خودش یه عهدی بست نفس سردی کشید
دیگه بعد از اون قفس رنگ تنهایی نداشت
توی دوستی شاپرک ذره ای کم نمی ذاشت
تا یه روز یه باد سرد میون قفس وز ید
آسمون سرخابی شد سوز برف از راه رسید
شاپرک یخ زدو یخ مُرد و موندگار نشد
چشاشو رو هم گذاشت دیگه اون بیدار نشد
مرغ عشق ، شاپرکو بدست خدا سپرد
نگاهش به آسمون ، تا که دِق کردشو مُرد
سلام خیلی لذت بردم
یاد آن روز که در صفحه ی شطرنج رخت
شاه عشق بودم و با کیش رخت مات شدم
پیشم بیا
دوست گرامی : با تشکر از وبلاگ خوبت .
اگر به کارت اینترنت احتیاج داشتی یک سری هم به ما بزن ! با یکبار امتحان ، همیشه کیمیانت را انتخاب میکنید.
لذت اتصال پرسرعت56K، ارزان، بدون اشغال ، با پشتیبانی 24 ساعته و امکان فعال سازی VPN را تجربه کنید. با سرویس VPN برای همیشه از شر فیلتر راحت شوید.
این نیز بگذرد!!!
روزگارت شیرین
شادیهایت افزون باد